با اینکه چشمانش آبی نیست اما گاهی آسمان را در چشمانش می بینم

خون در قلبش سرخ است اما قلبش مانند یک  دریا بزرگ و آبی است.

دستانش خوشه های گندم بدست دارند

شاید برای هدیه دادن، شاید برای لمس کردن

بوی یاس رازقی پیراهنش

تک تک این ویژگی ها شیفتگی می آورد

دستش را میگیرم و گونه های سرخش را می بوسم و در گوشش زمزمه میکنم:

رفیق دوست داشتنی من . دوستت دارم . تا بی نهایت


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها