دال مثل دوست



سلام دوستان یک پویش سه روزه گذاشتم تا عید قربان برای خاطرات شما

در روز عید سه تا از بهترین خاطرات در وبلاگ منتشر میشه 

میتونید در قسمت ارسال نظر خصوصی برام بفرسید

و هم میتونید به ایمیل xeynabamini@yahoo.comارسال کنید 

منتظر خاطرات صورتی شما هستم


کاغذتم رفیق
سردت شد بسوزونم
دلت گرفت خط خطیم کن
گریت گرفت باهام اشکاتو پاک کن
اگه سردت شد باهام خودتو باد بزن
اگه حوصلت سر رفت باهام قایق درست کن و بزارم روی آب
اگرم از دستم خسته شدی باهام موشک درست کن و پرتم کن یه جای دور
ز-امینی
با اندکی تضمین







هرگاه ناراحت یا غمگین شدی یادت باشد
همیشه دوستی داری که خنده هایش بیش تر از یک لطیفه بامزه تو را میخنداند
پس اشکهایت را پاک کن ودوباره به یاد خنده هایش فریاد بزن
من خوشحالم


با اینکه چشمانش آبی نیست اما گاهی آسمان را در چشمانش می بینم

خون در قلبش سرخ است اما قلبش مانند یک  دریا بزرگ و آبی است.

دستانش خوشه های گندم بدست دارند

شاید برای هدیه دادن، شاید برای لمس کردن

بوی یاس رازقی پیراهنش

تک تک این ویژگی ها شیفتگی می آورد

دستش را میگیرم و گونه های سرخش را می بوسم و در گوشش زمزمه میکنم:

رفیق دوست داشتنی من . دوستت دارم . تا بی نهایت


وقتی فهمیدم چرا دوستم نیمومده کلاس بهش زنگ زدم

گوشی رو برداشت

صداش خیلی گرفته بود 

گفت که دستش شکسته

منم بدون اینکه بهش بگم براش یه دسته گل خریدم و رفتم بیمارستان عیادتش 

وقتی رسیدم خواب بود منم بالا سرش نشستم و نگاش کردم تا بیدار شد

وقتی بیدار شد و منو دید یهو جا خورد 

بغلم کرد اونقدر سفت که داشتم خفه میشدم 

منم دستمو دور گردنش حلقه کردم و گفتم 

مریض نشو لعنتی


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها